حق در فقه اسلامی
حق عبارت است از آنچه که خداوند توسط پیامبران، مردم را بدان فراخوانده است؛ اعم
از اصول، همچون توحید، نبوت، امامت و معاد، و فروع، از قبیل نماز، روزه، امر
به معروف و نهی از منکر. مقابل آن باطل قرار دارد که همه آنچه را که ابلیس و حزب
او خلق را بدان دعوت میکنند- از شرک و فسق و دیگر امور منهی در شریعت- دربر
میگیرد
دفاع از حق و اهل حق در برابر دشمن مهاجم واجب است. نقد و ردّ گفتار باطل، هر
چند مستلزم غیبت نقد شونده شود، جایز و از موارد جواز غیبت شمرده شده است. [6]
چنان که هرگاه در دین بدعتی پدید آید و مورد از موارد تقیه نباشد، اظهار علم جهت
زدودن بدعت و احقاق حق، بر عالمان واجب است. [7]همچنین آنچه که موجب تقویت
و چیرگی باطل بر حق شود،حرام و عوضی که در برابر آن اخذ میگردد، باطل است. [8] [9]
مجادله به انگیزه احقاق حق و از بین بردن باطل، جایز، بلکه از برترین طاعتها
و اگر اقامه واجب و دفع منکر متوقف بر آن باشد، واجب است.
بر قاضی واجب است در قضاوت بر اساس حق حکم کند؛ از این رو، قبول ولایت از
جانب حاکم جور جهت قضاوت جایز نیست، مگر برای کسی که امکان قضاوت به حق
برایش فراهم باشد؛ بلکه در جایی که بر پاداشتن حق متوقف بر قبول ولایت از جانب
حاکم ستمگر باشد، واجب است آن را بپذیرد و قصدش پذیرش ولایت از جانب پیشوای
عادل باشد، هرچند به ظاهر آن را از حاکم جور پذیرفته است. [12]
هرگاه قاضی به اشتباه، خلاف حق حکم کند، هر زمان که به اشتباه خود پی ببرد،
بر او واجب است، حکم پیشین را نقض و بر اساس حق حکم کند. [13]
منابع
. |
|
7. |
|
8. |
↑ مهذّب الاحکام ج16، ص71. |
9. |
↑ مهذّب الاحکام ج16، ص93-94. |
10. |
|
11. |
|
12. |
|
13. |